معنی بی بسیج کردن، جمع کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن، مدتی در بستربی حرکت ماندن, معنی بی بسیج کردن، جمع کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن، مدتی در بستربی حرکت ماندن, معنی fd fsd[ lcbj، [ku lcbj، اx [jfa m pclت fاx bاaتj eاfت lcbj، kbتd bc fsتcfd pclت kاjbj, معنی اصطلاح بی بسیج کردن، جمع کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن، مدتی در بستربی حرکت ماندن, معادل بی بسیج کردن، جمع کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن، مدتی در بستربی حرکت ماندن, بی بسیج کردن، جمع کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن، مدتی در بستربی حرکت ماندن چی میشه؟, بی بسیج کردن، جمع کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن، مدتی در بستربی حرکت ماندن یعنی چی؟, بی بسیج کردن، جمع کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن، مدتی در بستربی حرکت ماندن synonym, بی بسیج کردن، جمع کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن، مدتی در بستربی حرکت ماندن definition,